محل تبلیغات شما

برای زندگی با تو، ندارم هیچ اصراری

عزیز من چرا دست از، سر من بر نمی‌داری؟

چگونه بگذرم از این، که گاهی سعی می‌کردی

مرا از پیش رویت مثل اَبروهات برداری؟

شبیه زله در بخت من افتادی از اول

که از این جسم و جان دیگر، نمانده هیچ آثاری

گذشت آن‌که به سازت از، سر احساس رقصیدم

به هر کار تو تن دادم، بدون هیچ انکاری

تقاص خون مردم را، که خواهد داد؟ می‌دانی؟

برایت خودکشی کردند، آدم‌های بسیاری

مرا مانند معتادی، به چشمت مبتلا کردی 

نصیبم از تو یا اندوه، یا تشویش یا زاری!

درون هر خبر دنبال ردی از تو می‌گردم

برایم تا همیشه هم، چنان در صدر اخباری 

دروغ از واژه‌های این، غزل بارید تا گفتم:

برای زندگی با تو ندارم هیچ اصراری

 

منبع:

http://parva89.blogfa.com/category/2

با صدایت زیر باران هم‌نوازی داشتم

اسامی تعدادی از اقوام در گویش مردم راور

آمدی چشمی به چشمم دوختی ممنونتم

تو ,سر ,از، ,ندارم ,این، ,زندگی ,از، سر ,زندگی با ,دست از، ,من بر ,برای زندگی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

.......my love.........