محل تبلیغات شما

با صدایت زیر باران هم‌نوازی داشتم

با دلی غرق تمنا رمز و رازی داشتم

شانه‌هایت را پناه بی‌قراری کردم و

سر به روی شانه‌ات رویای نازی داشتم

ترسی از سامانه‌ی غم بر دل و جانم نبود

گرم عشقت بودم و سوز و گذازی داشتم

رو به سوی قبله‌ی چشمت نشستم تا سحر

با خدای عشق خود، راز و نیازی داشتم

مثل یک مرغ مهاجر بعد یک پایان تلخ

میل افتادن به پای شاه‌بازی داشتم

با صدایت زیر باران هم‌نوازی داشتم

اسامی تعدادی از اقوام در گویش مردم راور

آمدی چشمی به چشمم دوختی ممنونتم

یک ,صدایت ,داشتم ,هم‌نوازی ,باران ,سحربا ,با صدایت ,زیر باران ,باران هم‌نوازی ,صدایت زیر ,سحربا خدای

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بازیافت و دمونتاژ خودروهای فرسوده