وقتی این گونه مرا بی سر و سامان دیدی
کاش احوال مرا هیچ نمیپرسیدی
سعی کردم که بفهمی چه غمی دارد دل
هر چه گفتم تو فقط از ته دل خندیدی
عشق پایان پر احساس دل آرامیهاست
تو از اول هم از این حادثه میترسیدی
از تو باران محبت طلبم بود ولی
مثل ابری پرِ غم بر سر من باریدی
چون که خندیدنم از موضع ناچاری بود
حال بی تابی من را تو نمیفهمیدی
هر چه دیدیم و شنیدیم و کشیدیم گذشت
عاشقم باش اگر هست هنوز امیدی
با صدایت زیر باران همنوازی داشتم
تو ,شنیدیم ,دل ,کشیدیم ,دیدیم ,مرا ,و شنیدیم ,دیدیم و ,چه دیدیم ,شنیدیم و ,و کشیدیم
درباره این سایت