کردهام از دستِ این فرهنگ، هنگ
گشته از عشقت دلِ دلتنگ، تنگ
بعدِ "شیرین" شد تبِ "فرهاد"، حاد
این خبر را مرکز امداد، داد
گفـت در پیشت شبی کفاش فاش
هست گویا معبر خشخاش، خاش
با عبورت میشود جالیز، لیز
جعفری میرقصد و گشنیز، نیز
بـا نگاهت میزند "عطار"، تار
"مولوی" غش کرده و "گار"، زار
میشود در گردنت زنجیر، جیر
میکُند در دست تو کفگیر، گیر
هر که بر اشعار من خندید، دید
میشود با یادِ تو تبعید، عید
کرد پیشت آدم سالوس، لوس
با تو شبها میشود کابوس، بوس
کیمیا کردی و شد شاغول، غول
با کلامت میخورَد "شنگول"، گول
وقت خشمت میشود "تیمور"، مور
رفته "نادر" تا حد مقدور، دور
چون به حرف آیی شود خاموش، موش
گفتههایت را کند خرگوش، گوش
میکُنی از بهر ما اندام، دام
پیش زلفت می شود "خاخام"، خام
این خبر را میزند نجار، جار:
هست در اطراف تو بسیار، یار
کاسهات را میزند ابلیس، لیس
هست بخش دوم ساندیس، دیس
گشتهام از دست استدلال، لال
رفته گویا از دل "خو شحال"، حال
امیرحسین خوشحال (کولی)
با صدایت زیر باران همنوازی داشتم
، ,تو ,پیشت ,کردهام ,میشود ,دستِ ,خبر را ,این فرهنگ، ,کردهام از ,دستِ این ,از دستِ
درباره این سایت